آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان
|
چشم بارانى
دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 18:23 :: نويسنده : mahsa
![]()
من زنم
وقتی عروسکم را از آغوشم کشید و به کناری پرتاب کرد , به یادم انداخت که من یک زنم ... وقتی قد کشیدم و خواستم گستاخانه از خود دفاع کنم , درد گوشم به یادم انداخت که من یک زنم ... وقتی مادر می شدم و فهمیدم کسی پشت در انتظارم را نمی کشد , به یادم انداخت که من یک زنم ... اما او هم روزی به یاد خواهد آورد که : من یک زنم ... حکمم : محکوم به سکوت ---------------------------------
نظرات شما عزیزان:
|
||||||||||||||||||||||||||||
![]() |